در تعجبم کسی را که ندیده ایم در باره اش قلم فرسایی می کنیم؟حتی خودمون را نمی شناسیم و چیز / مفروض خیالی را وصفش می کنیم!؟ دیگه اگر مردم عادی باشه می گیم بی سواده فیزیک ریاضی علوم جاذبه و قوانین علمی را نمی دونه اما دانشگاهی دیگه چرا!!!؟ 

نه کسی دیده؟ نه چاپخانه داشسته؟ نه اینترنت د اشته؟ حتی کره زمین را هم نمیشناخته؟ یک حزب سربازگیری و تجاوز به دیگران را ساماندهی کرده؟حتی از کشف پنی سیلین عاجز بوده؟ عدالتش را هم در زلزله مردم بی پناه و روزه دار و نجیب اذربایجان ببینید؟انها که دیگه بی حجاب نبودند؟ شرابخوار نبودند؟ شرم بر الله باد 

طبیعت ما را افرید و ما خدا را افریدیم تا با لو لوئی دیگران را با ترسانیدن  از لو لو به سلطه خود در اوریم : نه د اناست؟ نه تواناست؟ نه عادله؟ 

من فکر میکنم تمام این حرف ها بهونست !! ما دنیا رو اونطوری میبینیم که احساسات شخصیمون واسه ما توصیفش میکنه !! اگه این احساس تغییر کنه  ، دنیامونم تغییر میکنه !! چکیدن قطره آب واسه  یه زندونی   مثل شکنجه میمونه و واسه کسی که تو صحرا زندگی میکنه  از لالایی مادر خوشتره !! جسارتا من فکر میکنم بیشتر احساساتی که افرادی مثل شما یا من داریم ، حاصل تنهاییمونه !!! گاهی تنهایی قبل از مرگ نابودمون میکنه !!

سلام ! اول اینکه منو دوست خودتون خطاب کردید !! ممنون !!نظر لطفتونه !! اما بنده از این کلمه کمی وحشت دارم !! بگذریم !!1 صحیح این بود که جواب منو تو پروفایل یا وبلاگم میدادی تا زودتر میدیدمش !!  دوم اینکه من معنی بعضی از کلامتو نمیفهمم !! مثلا پوچ !! تنها یا غمگین فابل فهمه !! اما پوچ ؟ !!اگه پوچ بودیم  هرگز به پوچ بودن خودمون پی نمی بردیم !!ما پریم !! فقط جنس اون چیزی که مارو پر کرده با همدیگه فرق میکنه !!!!!

دوست من می گی خدا بد جوری دوستمون داره . پس چرا این همه غمگینیم چرا این همه تنهاییم، و گاهی این همه پوچ؟!!!! شاید هجوم ستاره ها واسه دیدن ماه !!عطر دلنشین بدن بچه ای که گیج و گنگ کارای تو رو دنبال میکنه ... یا صدای نفسای آخر پیر مردی که  به هوای تولد دوباره به خواب میره .... همه ! همه و همه فقط دارن کار خودشون رو می کنن و هیچ ربطی هم به ما نداره .

من می دونم خدا وجود داره ولی نیاز به یقین دارم نیاز به لمسش دارم والبته می دونم که اون اهمیتی به این نیاز من نمی ده

بیشتر چیزهایی هم که در موردش می شنویم خیالپردازی ذهنای خلاقه نه واقعیت درک شده

دوست من می گی خدا بد جوری دوستمون داره . پس چرا این همه غمگینیم چرا این همه تنهاییم، و گاهی این همه پوچ؟!!!! شاید هجوم ستاره ها واسه دیدن ماه !!عطر دلنشین بدن بچه ای که گیج و گنگ کارای تو رو دنبال میکنه ... یا صدای نفسای آخر پیر مردی که  به هوای تولد دوباره به خواب میره .... همه ! همه و همه فقط دارن کار خودشون رو می کنن و هیچ ربطی هم به ما نداره .

من می دونم خدا وجود داره ولی نیاز به یقین دارم نیاز به لمسش دارم والبته می دونم که اون اهمیتی به این نیاز من نمی ده

بیشتر چیزهایی هم که در موردش می شنویم خیالپردازی ذهنای خلاقه نه واقعیت درک شده

سر تو بلند کن !! چشاتو وا کن ! خوب گوش کن !! خوب ببین ! رنگ آبی آسمون ...رقص  دست جمعی برگ و بادد !!هجوم ستاره ها واسه دیدن ماه !!عطر دلنشین بدن بچه ای که گیج و گنگ کارای تو رو دنبال میکنه ... یا صدای نفسای آخر پیر مردی که  به هوای تولد دوباره به خواب میره .... همه ! همه و همه یه چیز میگن !! خدا بد جوری دوستمون داره !!! باور کن ..